Hole

آخرین مطالب
دوشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۷، ۰۵:۲۹ ب.ظ

خونه

آقا جمله ی "هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه" ،صرفا مخصوص خونه نیست، منظور هرچیز آشناست،دربرابر چیز ناآشنا!مسیر آشنا،گفتگوی آشنا،یه چیزی تو مایه های حاشیه امنه..

احتمالا چون این ویژگی باعث افزایش شانس بقا میشده به ما هم رسیده:))


واقعا شگفت آوره،حتی اطلاعاتی که میگیریم اگه با قبلی ها در تداخل باشه حس ناامنی میکنیم(من وقتی فهمیدم ویتامین D و PTH هردوشون هم تشکیل استخوان رو زیاد میکنن هم جذبشو دقیقا همچین حسی داشتم:)) )اینکه تو ذهنمون سعی میکنیم با قبلی ها مرتبطش کنیم درسته که یه دلیلش، به خاطرسپاری راحت تره،یه دلیل دیگه اش میتونه تلاش برای فرار از این حس نا امنی باشه.عمیق تر از اطلاعات این شکلی درمورد چارچوبای ذهنی مون صادقه.

برعکسش حس امنیته وقتی چیزی موافق خودمون میبینیم. و این حسیه که من با پیدا کردن شخصیت بندی MBTI برام ایجاد شد،احتمالا یه دلیل اینکه مدتی خیلی جذبش شدم همین حس بوده(از سری مشکلات INTJ ها :/ ).


 شادمهر تو یه آهنگش میگه:  مثل هر رابطه ای، نه سیاه بود نه سفید..! منم تا این لحظه فکر میکنم هیچ مفهوم کلی ای سیاه یا سفید نیست درمورد مصداق های مختلفش متفاوته، چیزی که اسمشو حاشیه ی امن گذاشتن هم همینطوره.


[پی نوشت بی ربط:فکر کنم دارم موفق میشم😄 نازنین امروز میگفت مهرنوش دیگه پوکر نیست،همون ترمای اول بود فقط:))) ]

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۷ ، ۱۷:۲۹
مهرنوش لک
يكشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۵۶ ب.ظ

درباره ی کتاب درمان شوپنهاور

یعنی در زندگیم نشده از یه نویسنده بیشتر از سه تا کتاب بخونم و احساس نکنم سبک و گاها مفاهیم به شدت تکراری شده(البته شاید اینکه تکرار حس نشه توقع زیادی باشه،نمیدونم).این دقیقا سومین کتابی بود که از اروین یالوم میخوندم(بعد از "مامان و معنی زندگی" و "وقتی نیچه گریست").

مثل "وقتی نیچه گریست"، بازم یه رمان بود با هدف گنجوندن مفاهیم فلسفی داخل زمینه ی داستانی و روان درمانگری.شروع کتاب با مواجهه ی دکتر هرتزفیلد با سرطان و مرگ قریب الوقوعشه،که یه موضوع جالب برای نوشتن رمان فلسفیه،ولی یکم جلوتر این موضوع به طرز وحشتناکی به حاشیه رونده شده،

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۷ ، ۲۰:۵۶
مهرنوش لک
يكشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۳۱ ب.ظ

بی انصاف :-{

-آقا انصاف نیست من دلم برای تکواندو تنگ شده

-دنیا با کسی قرارداد رعایت انصاف نبسته :/

-موجود مزخرف T_T

-انقدرم با این قضیه مشکل داری یه رشته ای رفتی که بنیانش بی انصافیِ دنیاست !راضیم!!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۷ ، ۱۸:۳۱
مهرنوش لک
سه شنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۵۰ ب.ظ

انسانی که معیوب نباشه انسان نیست

یه پارادوکسی که در زندگی من وجود داره،این میل شدیدم به بی اشکال بودنه،که از قضا خودش یه اشکاله!تا یه حدی ش خوبه ولی فکر میکنم از یه جا به بعد دیگه توجیهی نداره.نتیجه اش این میشه که وقتی به وجود یه عیب تو خودم پی میبرم (که کم هم نیستن) باعث میشه مدتی درگیر باشم واقعا.درحالی که انسان بودن،تغییر کردن،رشد کردن و ساکن نبودن عملا منوط به مشکل دار بودنه:))

مهرنوش! اشکال هات رو دوست داشته باش همون طور که اشتباهاتت رو دوست داری..


پی نوشت: یه صورت سوال خییلی شگفت انگیز وجود داره، "دیگه چی؟".پایه ی تغییرات اینه که فرد بفهمه چیز های دیگه ای هم هست!! حالا تو زمینه های مختلف متفاوته دیگه.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۷ ، ۲۱:۵۰
مهرنوش لک
شنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۷، ۰۱:۰۱ ب.ظ

لک!

لک! تو دعوا بتونی اعصابِ پیچ خورده ات رو طرف مقابل آوار نکنی هنره، وگرنه تو "سلام خوبی" که کسی اون یکی رو تیکه پاره نمیکنه :/

[در پی قابلیت جدیدی که امروز از لیمو کشف کردم باید بگم که ، لیمو کُره ایست از کرگان (!!) بهشت ، و جناتٍ تجری من تحتها الآب لیمو. آره خلاصه.. :)) ]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۷ ، ۱۳:۰۱
مهرنوش لک
جمعه, ۲۰ مهر ۱۳۹۷، ۰۵:۱۰ ب.ظ

قضاوت

اینکه بتونیم خودمون رو منصفانه قضاوت کنیم چیز شگفت انگیزیه .به نظر میاد از شروط لازم (و ناکافی) قضاوت درست اینه که قاضی تو تصمیمش ذی نفع نباشه، حالا اینکه میتونیم قاضی و مورد قضاوت واقع شونده خودمون باشیم و رای درست بدیم(حداقل پیش وجدان خودمون) چطور اتفاق می افته؟


شاید دلیل اینکه دردناکه همین باشه،اینکه توقع نداریم انگشت قاضی سمت خودمون برگرده،حداقل یکم به نفع بگیر دیگه لامصب ! :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۷ ، ۱۷:۱۰
مهرنوش لک
يكشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۳۱ ب.ظ

ندای آغاز..

.
.
باید امشب بروم.
باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست،
رو به آن وسعت بی‌واژه که همواره مرا می‌خواند.
یک نفر باز صدا زد: سهراب
کفش‌هایم کو؟

 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۷ ، ۲۱:۳۱
مهرنوش لک
جمعه, ۶ مهر ۱۳۹۷، ۰۲:۱۸ ب.ظ

خب که چی

به نظرم ارزش آدم ها برامون از مقدار زمان و انرژی ای که حاضریم و دوست داریم براشون بذاریم فهمیده میشه.

کلا عشق مقوله ی عجیبیه،هم میفهممش هم نمیفهمم🙄.زهرا چند روز پیش یه تعریف جالبی ازش گفت،دارم راجع بهش فکر میکنم:اوج احترامی که دو نفر میتونن به هم بذارن،یعنی دو نفر که به همه چیز طرف مقابل احترام میذارن.(بدون تلاش!).

بعد جالب اینکه ، ازش پرسیدم تاحالا همچین چیزی دیدی گفت نه !:>



پی نوشت:آقا این چه خوابی بود دیشب برامون ساختی!?:))

یه سری چیزا رو که تو دنیای واقعی نمیتونیم تجربه کنیم براشون آپشن تجربه شدن تو خواب گذاشته شده!!صوت و تصویر و حس° واقعیِ واقعی،بعد این برام خیلی خیلی هیجان انگیزه که چیزایی که تو دنیای بیرون از خواب(!)مزخرف محض به نظر میان،تو خواب اصلا نمیفهمیم که مزخرفن!

حالا سوال اینه که مقدار جفنگیاتی که تو خواب میبینیم آیا با مقدار تخیلمون رابطه ی مستقیم داره?یا بی ربطه اصلا?و چرا همیشه لحظه ی مرگ از خواب بیدار میشیم:/? 

پی نوشت 2: میدونی،چیزی که قشنگه سعی در جلب توجه نداره.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۷ ، ۱۴:۱۸
مهرنوش لک
شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۰۴ ب.ظ

زرتشت

و برای آخرین بار با من گفت زرتشت میوه هایت رسیده اند، اما تو برای میوه هایت رسیده نیستی. پس باید به تنهایی خویش بازگردی: زیرا هنوز باید پخته شوی

...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۰۴
مهرنوش لک
پنجشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۳۴ ق.ظ

خزعبلات شبانه!

این به طرز جالبی مسخره است، که نمیتونی قبل از اینکه تو لحظه ی ایجاد ،مرگ برات به قطعیت برسه متولد بشی :/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۳۴
مهرنوش لک