لک! تو دعوا بتونی اعصابِ پیچ خورده ات رو طرف مقابل آوار نکنی هنره، وگرنه تو "سلام خوبی" که کسی اون یکی رو تیکه پاره نمیکنه :/
[در پی قابلیت جدیدی که امروز از لیمو کشف کردم باید بگم که ، لیمو کُره ایست از کرگان (!!) بهشت ، و جناتٍ تجری من تحتها الآب لیمو. آره خلاصه.. :)) ]
اینکه بتونیم خودمون رو منصفانه قضاوت کنیم چیز شگفت انگیزیه .به نظر میاد از شروط لازم (و ناکافی) قضاوت درست اینه که قاضی تو تصمیمش ذی نفع نباشه، حالا اینکه میتونیم قاضی و مورد قضاوت واقع شونده خودمون باشیم و رای درست بدیم(حداقل پیش وجدان خودمون) چطور اتفاق می افته؟
شاید دلیل اینکه دردناکه همین باشه،اینکه توقع نداریم انگشت قاضی سمت خودمون برگرده،حداقل یکم به نفع بگیر دیگه لامصب ! :)
به نظرم ارزش آدم ها برامون از مقدار زمان و انرژی ای که حاضریم و دوست داریم براشون بذاریم فهمیده میشه.
کلا عشق مقوله ی عجیبیه،هم میفهممش هم نمیفهمم🙄.زهرا چند روز پیش یه تعریف جالبی ازش گفت،دارم راجع بهش فکر میکنم:اوج احترامی که دو نفر میتونن به هم بذارن،یعنی دو نفر که به همه چیز طرف مقابل احترام میذارن.(بدون تلاش!).
بعد جالب اینکه ، ازش پرسیدم تاحالا همچین چیزی دیدی گفت نه !:>
پی نوشت:آقا این چه خوابی بود دیشب برامون ساختی!?:))
یه سری چیزا رو که تو دنیای واقعی نمیتونیم تجربه کنیم براشون آپشن تجربه شدن تو خواب گذاشته شده!!صوت و تصویر و حس° واقعیِ واقعی،بعد این برام خیلی خیلی هیجان انگیزه که چیزایی که تو دنیای بیرون از خواب(!)مزخرف محض به نظر میان،تو خواب اصلا نمیفهمیم که مزخرفن!
حالا سوال اینه که مقدار جفنگیاتی که تو خواب میبینیم آیا با مقدار تخیلمون رابطه ی مستقیم داره?یا بی ربطه اصلا?و چرا همیشه لحظه ی مرگ از خواب بیدار میشیم:/?
پی نوشت 2: میدونی،چیزی که قشنگه سعی در جلب توجه نداره.