Hole

آخرین مطالب
يكشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۵۶ ب.ظ

درباره ی کتاب درمان شوپنهاور

یعنی در زندگیم نشده از یه نویسنده بیشتر از سه تا کتاب بخونم و احساس نکنم سبک و گاها مفاهیم به شدت تکراری شده(البته شاید اینکه تکرار حس نشه توقع زیادی باشه،نمیدونم).این دقیقا سومین کتابی بود که از اروین یالوم میخوندم(بعد از "مامان و معنی زندگی" و "وقتی نیچه گریست").

مثل "وقتی نیچه گریست"، بازم یه رمان بود با هدف گنجوندن مفاهیم فلسفی داخل زمینه ی داستانی و روان درمانگری.شروع کتاب با مواجهه ی دکتر هرتزفیلد با سرطان و مرگ قریب الوقوعشه،که یه موضوع جالب برای نوشتن رمان فلسفیه،ولی یکم جلوتر این موضوع به طرز وحشتناکی به حاشیه رونده شده،انگار آقای یالوم درحین نوشتن کتاب یه دفعه گفته : عه! این دیگه چیه چه جالبه!!(منظور اینه که هدف از قبل مشخص نبوده یا وسط نوشتن تغییر داده شده). به دنبال همین کمرنگ شدن سرطان جولیوس، یکی از بدترین بخش های کتاب به نظرم قسمتی از آخراشه که داره مرگش رو میگه! غیرقابل باوره!

تقریبا یه فصل درمیون راجع به خود شوپنهاور توضیحاتی داده شده که جالبه(گویا کتاب مسئله ی اسپینوزا هم همین ساختار رو داره). یه چیز قابل توجهی که تو این بخش ها بود،گلایه هاییه که شوپنهاور گاها به شکل غیر مستقیم از تنهاییش میکرده ، که با توجیهات مثبت افراطی اش از تنهایی ترکیب جالبی ساخته!عملا یعنی اگه آدمی رو پیدا میکرد که نظرش رو جلب کنه از ارتباط باهاش خوشحال هم میشده -همون طور که با گوته این رو نشون داده- ولی چون پیدا نمیکرده شروع کرده به توجیه تنهایی و صحبت از مزایاش.[مدل رفتار شوپنهاور خیلی جای فکر داره.]

کلا به نظر میاد یالوم درمورد سیر وقایع کوچک و بزرگ داستان کمتر از وقتی نیچه گریست فکر کرده،نمونه ی دیگه اش تاکید و تحسین افراد از هوش فیلیپه، درحالی که این آدم از خودش چیزی برای ارائه دادن نداره و صرفا از دیگران نقل قول میکنه.(قصد انگار تحسین هوش شوپنهاور بوده).

فیلیپ که با کمک شوپنهاور اغتشاشات ذهنیش رو بهبود داده حالا با وجود همچین فردی (/الگویی) با این طرز رفتار اجتماعی انگار مجوز گرفته که این رفتار هارو ادامه بده(این شدنیه،راحته و حس خوبی میده،اما تا زمانی که عمیقا حس نکنی میخوای یه رابطه رو شکل بدی؛شاید از بخت خوب یا بدت هیچ وقت همچین اتفاقی برات نیفته،اما وقتی افتاد شروع میکنی با خودت کلنجار رفتن..!).

شباهت هایی هم با نیچه دیده میشه،مثل شباهت اولویت های درمانی(که البته این قابل پذیرشه چون بالاخره هر دکتری یه سری روند های درمانی داره) و شباهت نه چندان دوست داشتنی سیر داستان(پیشنهاد یه درمان دو طرفه به صورت معامله،که خیلی ناشیانه است؛و دگرگونی فیلیپ و نیچه به یه شکل.از روی این میتونسته اسم کتاب رو بذاره وقتی شوپنهاور/فیلیپ گریست DD:)

به هرحال این کارِ اروین یالوم که سعی داره فلسفه رو جوری لا به لای کتاب هاش بیاره که برای همه ی مردم فهمیدنی و احیانا لذت بخش بشه به نظرم قشنگ و قابل تحسینه ، و من کلا مفاهیمی که مطرح میکنه چون درگیری های ذهنی خودم هستن برام جذابن، ولی این کتاب نسبت به نیچه واضحا سطح پایین تری داره.شاید اگه این رو قبل از نیچه میخوندم بیشتر خوشم میومد،ولی خوشحالم که اول اونو خوندم، وقتی نیچه گریست واقعا کتاب خوبیه :)

 


-اگر هرگز کت ها را درنیاوریم و به بازی نپیوندیم بخش زیادی از نمایش زندگی را از دست خواهیم داد.چرا پیش از پایان به سوی در خروج بشتابیم؟

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۰۶
مهرنوش لک

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی