Hole

آخرین مطالب

۶ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

يكشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۴۲ ب.ظ

دال.الف! :))

دوست، دوست را کامل می‌کند
همانگونه که یک نیمۀ در، نیمۀ دیگر را 1

زینب خیلی وقت پیش ها یه بار همچین چیزی گفت:این مقدار تفاوت آدما تو توانایی بیان، و نحوه ی بیان انصاف نیست(البته جمله اش این نبود،این به طرز واضحی لحن منه! :> تو ذهن من اینجوری مونده بود).یادمه اون موقع با خودم گفتم خب! این همه چیز دیگه که خیلی بهتر هم هستن بقیه دارن و من ندارم.ترجیح میدادم اونا رو داشته باشم.اما بعدش تو موقعیت هایی بارها با گوشت و خونم(!) حسش کردم :)).این یکی از اون موقعیت ها بود!

دوستی برای من -احتمالا مثل همه- جایگاه خیلی خاصی داره،برای هرکسی که در طول روز باهاش تعامل دارم نمیتونم کلمه ی دوست رو به کار ببرم،اما ارتباطم با تو؟ برای من یکی از بهترین هاست.تمام تو زیباست! در درون و بیرون؛ هرکسی این اقبال رو نداره که متوجه بشه،

  :)) !but the ones who do,will never forget about you 

 

حرکت به سمت تعالی و احتمالا نرسیدن بهش خصوصیت نوع بشره ، اما با این حال تو چیزی که الان هستی فوق العاده است و ستودنی، و امیدوارم همچنان به حرکت در جهت غنای روحی و شخصیتی ادامه بدی ...

و من از شطرنج دو تا تشکر باید بکنم، یکی بخاطر حسی که بهم هدیه میکنه ،یکی هم بخاطر ایجاد اولین مکالمه ی ما. 2

 

ممنونم،بابت خودت، بابت همه ی چیزی که دیبا رو میسازه!:)

 

 
تولدت مبارک.

(به تاریخ بیست دقیقه مونده تا آخرین و اولین روز سال 21 ام!)

 


 

1: نادر ابراهیمیِ فوق العاده

2: [من داشتم قبل کلاس آی تی عملی با کامپیوتر جلوم شطرنج بازی میکردم که تو اومدی گفتی:«تو به نظر میاد شطرنج دوست داشته باشی». من با حالتی نگاهت کردم که یعنی:وا!خب وقتی دارم بازی میکنم یعنی دوست دارم دیگه!

-آره دوست دارم!

تو به صفحه ی کامپیوتر نگاه کردی و گفتی:

-اِ!! ندیدم داری بازی میکنی!برادر منم شطرنج بازی میکنه.

-بازی میکنه یعنی در چه حد؟!

-در حد خوب،استاد بزرگه.

-!!!!! ااا !!!جدی?!!  اسمش چیه؟...(با امکان اندکی تغییر ناخواسته در جملات!:) ) ]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۲۳:۴۲
مهرنوش لک
دوشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۳۳ ب.ظ

اعتماد به نفس

2 تا چیز میخوام بگم:

1- چند روزه به نظرم میاد اعتماد اطرافیان به قابلیت های من ، از اعتماد خودم بیشتره و این خیلی عجیبه! مشکل از کجاست؟

آیا زیادی فروتنی به خرج دادم و باعث شده حسش در درونم به شکل واقعی القا بشه یا بقیه اشتباه میکنن؟!

البته اعتماد به نفس دوران مدرسه ام رو که به یاد میارم واقعا مشخصه که الان کم شده، شاید بخاطر دوری از ورزشه. باید راجع بهش فکر کنم.


2-

the more I stay the less i fear

the more I reach the more I fade away

the darkness right in front of me

oh it's calling out and I won't walk away

خیلی بانمکه :))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۷ ، ۲۳:۳۳
مهرنوش لک
سه شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۱۷ ب.ظ

ارتباط

1- نوچ،ای کاش زمانی که بعدا بتونیم ارتباط بین مغزی برقرار کنیم وجود میداشتم😐


2- سوال:آیا شستشو دهنده خودش میتونه تمیز نباشه?

جواب:نع . ولی میتونه تشخیص بده یکی دیگه تمیز نیست

حالا شستشو دهنده ای که خودش تمیز نیست میتونه یکی دیگه رو که اونم تمیز نیست تمیز کنه؟

به تنهایی نه،ولی میتونن جفتشون با هم برن اقدام کنن!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۷ ، ۲۱:۱۷
مهرنوش لک
دوشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۷، ۰۵:۲۹ ب.ظ

خونه

آقا جمله ی "هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه" ،صرفا مخصوص خونه نیست، منظور هرچیز آشناست،دربرابر چیز ناآشنا!مسیر آشنا،گفتگوی آشنا،یه چیزی تو مایه های حاشیه امنه..

احتمالا چون این ویژگی باعث افزایش شانس بقا میشده به ما هم رسیده:))


واقعا شگفت آوره،حتی اطلاعاتی که میگیریم اگه با قبلی ها در تداخل باشه حس ناامنی میکنیم(من وقتی فهمیدم ویتامین D و PTH هردوشون هم تشکیل استخوان رو زیاد میکنن هم جذبشو دقیقا همچین حسی داشتم:)) )اینکه تو ذهنمون سعی میکنیم با قبلی ها مرتبطش کنیم درسته که یه دلیلش، به خاطرسپاری راحت تره،یه دلیل دیگه اش میتونه تلاش برای فرار از این حس نا امنی باشه.عمیق تر از اطلاعات این شکلی درمورد چارچوبای ذهنی مون صادقه.

برعکسش حس امنیته وقتی چیزی موافق خودمون میبینیم. و این حسیه که من با پیدا کردن شخصیت بندی MBTI برام ایجاد شد،احتمالا یه دلیل اینکه مدتی خیلی جذبش شدم همین حس بوده(از سری مشکلات INTJ ها :/ ).


 شادمهر تو یه آهنگش میگه:  مثل هر رابطه ای، نه سیاه بود نه سفید..! منم تا این لحظه فکر میکنم هیچ مفهوم کلی ای سیاه یا سفید نیست درمورد مصداق های مختلفش متفاوته، چیزی که اسمشو حاشیه ی امن گذاشتن هم همینطوره.


[پی نوشت بی ربط:فکر کنم دارم موفق میشم😄 نازنین امروز میگفت مهرنوش دیگه پوکر نیست،همون ترمای اول بود فقط:))) ]

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۷ ، ۱۷:۲۹
مهرنوش لک
يكشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۵۶ ب.ظ

درباره ی کتاب درمان شوپنهاور

یعنی در زندگیم نشده از یه نویسنده بیشتر از سه تا کتاب بخونم و احساس نکنم سبک و گاها مفاهیم به شدت تکراری شده(البته شاید اینکه تکرار حس نشه توقع زیادی باشه،نمیدونم).این دقیقا سومین کتابی بود که از اروین یالوم میخوندم(بعد از "مامان و معنی زندگی" و "وقتی نیچه گریست").

مثل "وقتی نیچه گریست"، بازم یه رمان بود با هدف گنجوندن مفاهیم فلسفی داخل زمینه ی داستانی و روان درمانگری.شروع کتاب با مواجهه ی دکتر هرتزفیلد با سرطان و مرگ قریب الوقوعشه،که یه موضوع جالب برای نوشتن رمان فلسفیه،ولی یکم جلوتر این موضوع به طرز وحشتناکی به حاشیه رونده شده،

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۷ ، ۲۰:۵۶
مهرنوش لک
يكشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۳۱ ب.ظ

بی انصاف :-{

-آقا انصاف نیست من دلم برای تکواندو تنگ شده

-دنیا با کسی قرارداد رعایت انصاف نبسته :/

-موجود مزخرف T_T

-انقدرم با این قضیه مشکل داری یه رشته ای رفتی که بنیانش بی انصافیِ دنیاست !راضیم!!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۷ ، ۱۸:۳۱
مهرنوش لک